منوي اصلي
درباره وبلاگ
آرشيو
مرداد 1401
خرداد 1399 ارديبهشت 1399 اسفند 1398 بهمن 1398 آذر 1397 مرداد 1397 آذر 1396 آبان 1396 مهر 1396 شهريور 1396 مرداد 1396 تير 1396 مهر 1395 مرداد 1395 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 شهريور 1390
نويسندگان
پيوندها
زیباترین سایت ایرانی
جدید ترین سرویس وبلاگ زیبا ترین قالب های وبلاگ نازترین سایت ایرانی MAR-LGRP2-OVS 9.1.0.363 سروان چت delangizchatt ♔ فازسنگین ♕ دل موزیک asdqmnc تقدیم به تنها عشقم به هیچ خبری ... دختری از جنس باران فروش نقاشی و نمد دانلود رمان Mr.hiden ابزار وبلاگ behrooz مطالب اختصاصی پایه نهم filmmovie I Love Islam... mohands_mosavi tarannom2002 film فیلم همه چیز از همه جا filmnewss بهار فیلم دوبله topnob javad0037 میلادوفرشته عکس hkhoda1010.m badoomtalkh .khodiha بروز فیلم filmnewss مدل لباس خرید بک لینک hamechibama fcartoon عشق و تنفر leilajoon 15-yohooo nafas عکس دو نفره تنها shahrood42 films-new farzane10 غریبه ها tehrannmusic دلنوشته متن هایی برای هیچ... منتظران مهدی nana11 fawtx چشم ابی آرشیو98 dina1396 man_dadashim harfhayeyekdel /reddodo /harfhayeyekdel hamrahe-akhar /namberone visitt عشق واقعی 2 و 2 lovename mohammadvamona bahal77 asheghaneha93 mylife_meysam herbalsalviacreams tanha eshg0098 مـــن و شمـــاها dokhtaraketanha عاشق تنها داستان های عاشقانه واقعی داستان های عاشقانه واقعی ali75reza lovegoal شاعر تنها bia2ok blakroz taabligh mina2640 atiye01 biriya_raha berangesourati noestemna sadafjo0n dehkade.khande hishishis ده هاتي ها arezoomusic golnazcht VAMPIRE GIRL dizniland fatemehjoon22 skyroz dokhmalha ch.iranian93 dreamlike ma2nafar92 panasonik gandomake bia2plus zahralove mohajer3353 jessica-alpa haniye haniye bita038 hate78 kasspian paradiselove imamreza79 anos dokhtarestan rahimaraz moongirls sokot-eshgh vivi emo-vampirer anahita2014 taksetareyeman hasdi love-love75 nosy-girl feelglass girlclassk غریبه ی آشنا skoot820 love من و تنهايي کیت اگزوز زنون قوی چراغ لیزری دوچرخه
پيوندهاي روزانه
indiamovie
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
مستر قلیون
آرشیو پیوندهای روزانه
كدهاي اضافه
طراح قالب
|
darknes (
<-PostCategory-> )
فرشته ی تاریکی... صدايت را مي شنوم
خواهي ديد
صدای سنگین سکوت...
عجب صبري خدا دارد ! عجب صبري خدا دارد ! جهان را با همه زيبايي و زشتي ، به روي يكدگر ، ويرانه مي كردم . نخستين نعره مستانه را خاموش آندم ، بر لب پيمانه مي كردم . زمين و آسمان را واژگون مستانه مي كردم. پاره پاره در كف زاهد نمايان ، سبحه صد دانه مي كردم .
ناز آفرين را كو به كو ، آواره و ديوانه مي كردم . سراپاي وجود بي وفا معشوق را ، پروانه مي كردم .
عجب صبري خدا دارد !
ناز بر يك ناروا گرديده خواري مي فروشد،
گردش اين چرخ را وارونه ، بي صبرانه مي كردم .
عجب صبري خدا دارد !
مردم كش ، به جزانديشه عشق و وفا ،
معدوم هر فكري ، در اين دنياي پر افسانه مي كردم .
زشت كاري هاي اين مخلوق رادارد ، وگرنه من به جاي او چو بودم ،
يك نفس كي عادلانه سازشي ، با جاهل وفرزانه مي كردم . عجب صبري خدا دارد ! عجب صبري خدا دارد !
پس چرا باید بین دو مرغ عشق جدایی درست کرد زندانی که لیلی را این ور و مجنون را در طرف دیگر و یک جلاد وسط آنها که حتی حق نداشته باشند همدیگر را نگاه کنند .
آسمان شب من ستاره ها همه بی فروغ و بی نورند
من دراین تاريکي
این قسمت بخونی اما بهش عمل نکنین این براتون گذاشتم گول شیطان نوخورین با تشکر Lucifer
در تاريكي ذهن من
میان تاریکی
رسم عاشقی نیست بایک دل دو دلبر داشتن گردو غبـــار روی پلـــک هایم مانــــع از دید شفاف چشـــم هایم می شوند گه گاه به سرفه می افتم...یا چشم های بسته اشــــک نیلوفر ها را می بینم برگه ای در زیر پایم از خــــط خطـــی های تو شاید فقط هنـــگام کشیدن این نقـــاشـــی 5 ســـال داشتی پـــوستر های خاـــک خـــرده ی بـــت من ...هاه چه خاطـــره انگیز است در بغلم لنـــگه ای آل اســـتار کـــهنه چقدر دوستـــش دارم...یـــادت می آید؟؟؟ وقتی مرا خـــریدی آل اســـتار هایم بـــراقم کمتر از موـــهای تـــاب دارم جذبـــت نکرد من با این کفـــش ها بلد نبودم برقصـــم چه عاشـــقانه دست هایت دور کمـــرم حلقه می شد و لب هایت بر روی گردنـــم جا خوش می کردند هنوز حســـم نمرده است...هنوز هم بوی عشـــق از لای دیـــوار های اتاق را می شـــنوم و من هرگز از یاد نخواهـــم برد زمانی که کفـــش های روبـــان دار صـــورتی را برایـــم خریدی شاید وقتی دیدی آل استـــار هایم پـــاره شده این فکر به ســـرت افتاده و من مثل بچه ها که برای اب نباتـــشان گریـــه می کنند برای کفـــش هایم گریـــه کردم دست در دست دوشیـــزه با کفـــش های صـــورتی...همان موقع که صدای گرامـــافون های های گریه ام رامی بلعید من چه بچـــگانه قهر کردم او چه رنـــدانه همه چیز را جـــدی گرفت یک پیک ...دو پیک...مســـت شدن هایت با دوشیزه یک پک...دو پک...ابـــر های غلیظ ســـیگار خنده ی تو...خنده ی او...ســـرازیر شدن اشـــک از چشـــم های من شاید خبر نداشتی همان موقع که ســـرت بر روی سینـــه ی او بود چگونه قلـــب من فرو ریخت یـــک شـــب..دو شـــب...من هنوز به نشستن پشـــت پنجـــره ی انبـــاری خـــو نگرفته ام یک لـــب...دو لـــب...لـــب هایم ولی هیچگـــاه دیگر با هم نخنـــدیدند یک چشـــم...دو چشـــم اما دیگر هیچـــگاه چـــهره ات را ندیدم یک اخـــم...دو اخـــم اما دیگر هیچگاه لـــب هایت اخـــم هایم را باز نکرد یه گـــوش...دو گـــوش...دیگر صـــدایت نمی آید یک لنگه..دو لنگه...تنـــها آل اســـتار هایم جفـــت مانده اند یک ســـال..دو ســـال...راستی؟ چند ســـال است که پشـــت این پنجـــره خـــاک می خـــورم؟ الهه ی تاریکی چشمانش را به لب های ارباب _کوه غرور_میدوزد چه بیخیال گفت الهه ی تاریکی محکوم به مرگ انگار الهه ی تاریکی هم از همان رقصنده های تالار بود هنگام ادا کردن این جمله ارباب گذشته اش را فراموش کرده بود گذشته ای که در ان دم از عشق الهه میزد و از تاریکی فام و پاکش سر مست میشد صدا ها برای الهه گنگ اند نمیشود...نمیبیند...حس نمیکند...از تالار جایی که در ان هوا برایش تعفن اور است بیرون می اید پاهایش او را میکشند طناب دار گردن الهه را نوازش میدهد بدون اینکه ارباب او را بکشد خودش زودتر از این دخمه رفت تنها نامه ای در اسمان شب نوشت که ارباب هنگام دیدنش وجودش لرزید من الهه ی تاریکی را باکی از مرگ نیست... در زندان چشمانت مرگ را تجربه کردم من محکوم میشوم به جرم بی گناهی به جرم هوس بازی های ارباب مغرور ارباب بترس...از یادگاری ام شب بترس...از سمفونی ناله هایم بترس...از چشمان سیاهم که لحظه ای رهایی نمی کند بترس الهه ی تاریکی بعد از دوشیزه ی سیاه کینه به خاک سپرده شد طفلکی زجر کش شد سرمه ی چشماش ریخته بود... زیره چشماش گود رفته بود.. .لباش کبود شده بود لای موهای مشکی پر کلاغیش رنگ سفید تو چشم میخورد برایش طلب امرزش کن کلاغ ها با بغض میخوانند... از دست دادن دوستشان غم انگیز است اکنون دخترک چشم ابرو مشکی و اخمو زیره خروار ها خاک خوابیده است کسی نمیخواد با الهه ی تاریکی وداع کنه؟؟؟؟؟؟؟ اشکال نداره الهه مهربون بود...از این نامردیا زیاد دیده بود خاک خودش روی بدن الهه میریزه...کسی نیست باهاش وداع کنه الهه ی تاریکی رفت تا دوباره صبح شه و دروغ ها از سر گرفته شن الهه دختر خوبی بود...برایش طلب امرزش کنید... از خدا براش میخوایم که توی اون دنیا در ارامش باشد هشدار!!! الهه داره میمره... الهه داره میمیره و اون حتی از اشکای شبش هم خبر نداره... نفس کشیدن برای الهه ممنوع شده... خودش اینو حس میکنه الهه ضعیف شده حتی قادر به تحمل وزن خودش هم نیست اما اون خبر نداره با هر اشکی که الهه براش میریزه ذره ذره ی وجودش اب میشه کاشکی این اشکا نبودن تا دل تنگیمو برای تو به همه نشون ندن... هر وقت کسی پشت سرت بد میگه بغضی که تو گلومه مانع طرفداریم از تو میشه میدونم دیگه تو نمیای اما نمیدونم چرا هنوز چشم به راهم میترسم دیکه هیچ وقت نبینمت خیلی وقتا دلم میخواد صداتو بشنوم اما میترسم اشکام عذابت بده همه ی اینارو برای تو مینویسم اما ایا تو اصلا خوندیشون؟ میدونم دیگه عشقه من تو دلت مرده اما عشقه تو,تو دله من نمرده تو عهدتو شکوندی اما من هنوز بهش پایبندم میدونم باید طاقت بیارم اما تا کی؟ تا زمانی که دیگه نا امید بشم و کاتر روی شاهرگم شروع به رقصیدن کنه؟ الهه رنگ باخته... اصلا مگه رنگیم بدون تو وجود داره که باهاش خو بگیرم؟ کمک... یکی الهه رو ارومش کنه... اون داره میمیره... خاطراتت دارن منو ترک میکنن در حالی که دارم بهشون التماس میکنم
اونا میرن و عطر تن تورو از من دریغ میکنن اونا میرن و منو با یه دنیا درد تنها میزارن تو زودتر خاطراتمو از ذهنت پاک میکنی و واسم چاره ای نمیذاری جز تنها نشستن و گریه کردن... در حالی که دیگه حتی تو خاطراتتم یادی از من نیست اره من باید تنها بمونم این سهمه منه از دنیا هیچ شکایتی ندارم هیچ گله ای نمیکنم یه لحظه یاد اون جمله ی لعنتی میوفتم دوست دارم... حالم ازش بهم میخوره هنوز از طمع بده این زهر ماری دهنم تلخ میشه... تلخ مث همه ی زندگیه من... اره بدون با وجوده اینکه دیگه نیستی من سالمم بدون با اینکه از درون تهی ام اما به ظاهر از عشق پرم بدون من نشکستم...خورد نشدم.... بدون هنوز وایستادم ... بدون برنده تو نیستی...من یه برنده م تو لباس بازنده بدون دیگه چیزی از چشمام به اسم اشک برات نخواهد چکید... بدون دیگه زندگی ای برام وجود نداره که بخوام توش با تو اینده واهی کنم من همه ی اون احساسات و علایق تقدیم تو کردم بیا ببین دیگه از من چیزی نمونده که بخوای خورد کنی... بیا هر کاری میخوای با من بکن... دیگه نه صدایی مونده واسه فریاد زدن نه اشکی واسه ریختن همه ی اینا توی همون زندگی نکبتی که جاش گذاشتم بودن... بدون من هنوزم هستم و خواهم بود... هرگز نمیمیرم الهه به جای اوج گرفتن سقوط کرد اما هنوز زنده س... پرهای الهه سوخ نظرات شما عزیزان:
معلومه همه دختروبتو دوسدارن واقعا قشنگه مممنون نظر دادین
پاسخ:دوستان لطف دارن
نه زیاد نیس فقط فکر میکردم کم تر باشی د .ا.د.ا.ش
![]() جسیکا
![]() ساعت12:49---22 خرداد 1393
واقعا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام.
اگه جواب این سوالم خیلی سخته مجبور نیستی جواب بدی ![]()
mamnoon k oomadi be webam azizam .webe to ham aliyeee
![]()
سلام ممنون که لینکم کردی لینکت کردم
سلامممممم ممنون که به وبلاگم سر زدی وبت خیلی عالیه موفق باشی
سلام داداش میثمم.... اخی وب شمام قشمنگه اما چلا انقد ناراحتتتتتتتتتتتتت
![]() ![]() ![]() ![]()
از محراب والاتر
تهی نبود خطای دید است طوفان غرید و سیاهی بشکست ستاره ای منور شد و خورشیدی سوزان هستی نبود جهانی بود و غوغائی یک لب و هزاران خواهش ((من))بود و تویی نبود نماز شکسته ای و عشقی از محراب والاتر این جوابه من بود!به سهراب سپهری راستی به ارشیومنم یه نگا بنداز من که به شخصه عاشق شعرم! پاسخ: حتما اجي فاطمه
![]() ساعت18:04---27 ارديبهشت 1393
جوابم به شعر!
فاطمه
![]() ساعت18:03---27 ارديبهشت 1393
محراب تهی بود و نسیمی سیاهی بود و ستاره ای هستی بود و زمزمه ای لب بود و نیایشی ((من))بود و((تو))یی نماز و محرابی این یه شعر از سهراب سپهری بود جواب منو خوندی؟
صدام شنیدن نداره!مطمئن باش داداشی وقتی مامان رو راضی کنم برا داشتن موبایل شما اولین نفری هستی که بهش تلفن میکنم!بقول فروغ فرخزاد:
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
سلام داداشی.خوبی شما؟برام خیلی دعاکن!برات دعا میکنم!
پاسخ:حتما خواهر گلم EMO VAMPIRE
![]() ساعت16:23---23 ارديبهشت 1393
وبلاگ خوبي داري موفق باشي
قالبت هم خيلي قشنگه ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
عاشق طرز فکر آدمها نشید ، آدمها زیبا فکر میکنند زیبا حرف میزنند
اما زیبا زندگی نمیکنند . . . (رومن پولانسکی) جسیکا
![]() ساعت21:43---22 ارديبهشت 1393
شرمنده چون امتحاناست تا بعد امتحانات بای یعنی 19 خرداد ما رو فراموش نکنید
![]() ![]() فاطمه
![]() ساعت19:40---22 ارديبهشت 1393
جالبه!مرسی خوبم الان بهتر!قشنگ بودن!
فرزانه
![]() ساعت19:04---22 ارديبهشت 1393
وب زیبایی داری
مطالبت عالیه داداشی موفق باشی ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
مرسی از مطالبت خوشم اومد
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
سلام.
یه سوالاینا رو از کجا میاری ؟ این مطالبو؟؟؟ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ق-ش-ن--گ-ه
سلام وبت قشنگه ممنون از این که لینکم کردی
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
شما خیلی از ساعتای روز رو خونه هستی؟؟؟؟؟؟؟
از وبت خوشم اومد خیلی خوب بود عزیزم
![]() موفق باشی ![]()
نمیدونم!
شاید میخواد طرفش رو پایبند کنه!میخواد نگرش داره!این دلیل بد بودن ادم نمیشه!
نمیدونم والا!نمیشه قضاوت کرد!
من هنوز بیست سالم هم کامل نیس
بابا به خدا پونزده سال پیرم کردی شما!
الان دقیقا به چی فکر میکنی؟اوایله بیستم!به قول مامان هنوز یه دختر بچه م!حرفی که زدم راجع به سن خودم نبود!
تاسی وپنج سال هم وقت هست اما برا کسی که بخواد ازدواج کنه!دوستم که مثل خواهریم 4سال ازم کوچیکتره! نمیدونم رازه این مثلث چیه!
سن من برام یه معضل شده!همون2سالش...
سن خانوما رو نباید پرسید!
سلام داداشی.برا چی ناراحت شم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دیروز بابا با سیستم کار داشت منم به خاطر نرم افزاری که سیستم عامل مجازی میگیره دادم بهش چون میخواستش!به نظر مامانم یه دختر نباید خط مستقل داشته باشه!الان اینجوری شده!شاید بخاطر دخترایی که تو مدرسه شون میبینه میگه!به هر جهت ممنون منو به عنوان یه سنگ صبور پذیرفتی!این تنها کاریه که بلدم!یه عمر تمرینش کردم!امروز کلاس ندارم!
اره خب اماچی?
ببخش داداشی سرت رو درد اوردم!
نه حرفایه تو باعث شدن خیلی فکرکنم!مرسی منو لایق هم صحبتیت دیدی من نمیتونم بهش بگم!نمیتونم با خودخواهیام ازشون دورشم.نمیتونم...یاد گرفتم پشت یه بغض خفه شم و لبخند بزنم تا دل شون نشکنه!شاید اینم تقدیره منه!جدا از اینا تو فرهنگ ما اینکه یه دختر یه پسر رو که دوسال از خودش کوچیکتر باشه دوست داشته باشه دیگه هیچی..اره یه مسئله هم این دوسال فاصله بینمونه!بقوله بعضیا زندگیم یه رمانه!دوسته صمیمیم فقط دوستم نیست!خواهرمه!از بچگی با هم بزرگ شدیم با اینکه از اون هم4سال بزرگترم باز خواهر موندیم!یه خواهره7ساله داشت که فوت شد بعداز اون خیلی بیشتر بهم نزدیک شدیم!اون روزا من کلاسه پنجم دبستان بودم.هنوزم من و دوستم خیلی باهم دوستیم گاهی به خاطر احساسم از خودم متنفر میشم!
سلام
ممنون که بهم سر زدی..و لینکم کردی بخاطر درسام نیستم دیگه آخر ترم شده باید بفکر تحویل پروژه ها باشم.. مطالبت عالیه ![]() EMO VAMPIRE
![]() ساعت23:48---13 ارديبهشت 1393
ببين من لينكت كردم،اما تو كه منو لينك نكردي
![]() ![]() ![]() پاسخ:نمي دونم چرا لينك نكرد شرمنده
کور بابای عشـــــــــــــــــــــق غصه نخور
![]()
سلام
وب خیلی زیبایی داری.. بهت تبریک میگم موفق باشی دوست عزیز
mamnon ke baram pm dadi
webet ham alie ![]()
سلام وبلاگت خیلی قشنگه ممنونم که به وبلاگ ما اومدی بازم بیای خوش حال میشم نظر یادت نره
پاسخ:حتما كلم
وب قشنگ و توپی داری مطالبت خیلی قشنگه
ممنون که سر زدی به من بازم بیا ممنون موفق باشی ![]() ![]() ![]() پاسخ: چشم همينطور شما ![]() + نوشته شده در شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,ساعت 11:5 توسط darknes
مطالب پيشين
|